براساس تحقیقات بندلر و گریندر( بنیانگذاران NLP برنامه ریزی عصبی-زبانی) دو سوم مردم محیط اطراف خود را از طریق تصاویر درک می کنند، سمت راست مغز تصاویر را پردازش می کند و عکس توجه چشم خواننده را در هر حالی به خود جلب می کند. تصاویر بیش از صداهایی که به گوش می رسند، حرف می زنند. پس تصویر را باید به خدمت گرفت. در طبیعت صرفا تصاویر وجود دارند و کلمه ای نمی بینید. ذهن انسان هم تصاویر را بهتر از کلمات می فهمد. تصاویر حس دارند و همین باعث می شود در ذهن بمانند. نام برندها، شعارها و اطلاعاتی که در مورد هر محصولی به گوش ما می رسد ماندگاری کمی در ذهن دارد اما تصویری که از نام برند دیده می شود به مراتب ماندگاری بیشتری دارد؛ به عنوان مثال شرکت کوکاکولا با بیش از ۱۰۰ سال قدمت، بارها شعار خود را عوض کرده و تبلیغات مختلفی انجام داده که شاید هیچ کدام در ذهن نمانده باشد اما تصویر بطری های خاص نوشابه ی کوکاکولا یا فرمت نوشتن نام این برند موضوعی است که هیچ وقت از یاد نمی رود. :

با در نظر گرفتن این مفاهیم تبلیغات محیطی در واقع تصاویری هستند که در زمان مناسب، در بهترین مکان پیش روی بیننده قرار می گیرند و بیشترین تاثیر را در ذهن می گذارند. تبلیغات محیطی معمولا اولین پیامی است که مشتری بالقوه از محصول دریافت می کند، این تبلیغات در مکان هایی تعبیه می شوند که خواه ناخواه در تیرررس بیننده باشند به همین دلیل نسبت به تبلیغات تلویزیونی یا بسیاری از انواع تبلیغات دیجیتالی که بیننده اختیار بیشتری در دیدن آن دارد، برتری دارند. اما اینگونه تبلیغات نسبت به سایر انواع تبلیغات از حساسیت بیشتری نیز برخوردارند چراکه بیننده ممکن است آن را در کسری از ثانیه ببیند و عبور کند پس لازم است که پیام تبلیغ واضح، ساده، با حداقل جزئیات و همراه با تصاویر و رنگ های تاثیر گذار باشد. سرعت انتقال صحیح پیام مهمترین نکته در تبلیغات محیطی است پس بهتر است پیام تبلیغ با تصویر انتقال داده شود یا در صورت استفاده از کلمات، عبارات به نسبت جملات از تاثیرگذاری بیشتری برخوردارند. در تبلیغات محیطی لزومی نیست تمام نکات و مزایای محصول را متذکر شویم، کافیست تنها مخاطبین را از وجود محصول خود باخبر کنیم، مخاطب اگر مشتری شما باشد، اطلاعات لازم را از طریق سایر روش های تبلیغ در می یابد