کوچینگ توسعه فردی در بیزنس امیر آرمانی

(مدیریت زمان قسمت چهارم)

دیجیتال دیتاکس | رهایی از اعتیاد به شبکه های اجتماعی و اینترنت

دیجیتال دیتاکس (Digital Detox) اصطلاحی است که طی چند سال اخیر میان فعالان فضای دیجیتال و به‌طور خاص، کاربران شبکه های اجتماعی به شدت رواج یافته است.

Toxic و Intoxication به سمّ و مسموم‌شدن اشاره دارند و Detox را می‌توان به سم‌زدایی ترجمه کرد.

البته دیجیتال دیتاکس در حد سم و مسمومیت بار معنایی منفی ندارد و صرفاً تأکیدی بر این است که استفاده از ابزارهای دیجیتال آنلاین (و به‌طور خاص، شبکه های اجتماعی و نرم‌افزارهای پیام‌رسان) در حدی با گوشت و خون ما آمیخته شده که برای حفظ فاصله‌ی معقول و مطلوب از آن‌ها لازم است برنامه‌ریزی آگاهانه و جدی داشته باشیم.

از عمر اینترنت چند دهه می‌گذرد، اما چالش اعتیاد به اینترنت و درگیر شدن دائمی با شبکه‌های اجتماعی، کمی جوان‌تر است.

شاید بتوان بخشی این وضعیت را به رواج یافتن موبایل‌های هوشمند نسبت داد. چون حالا دیگر بر خلاف گذشته،‌ اتصال به اینترنت به میز مطالعه و میز کار محدود نیست و موبایلی که در دستان و جیب‌های ماست، ما را در بخش قابل‌توجهی از شبانه‌روز، در وضعیت متصل به دیگران نگاه می‌دارد.

ظرفیت ذهن ما، هر چقدر هم که باشد، در هر لحظه صرفاً برای تعداد محدودی رابطه و حجم محدودی اطلاعات و اخبار کافی است.

اما اتصال دائمی به اینترنت و موبایل و شبکه‌های اجتماعی باعث شده که حتی وقتی از اخبار رو برمی‌گردانیم، خبرها به سراغ‌مان بیایند.

و نیز وقتی آدم‌ها از زندگی‌مان بیرون می‌روند، هم‌چنان پیش چشم و در دسترس‌‌مان قرار داشته باشند. بنابراین جدای از مدیریت زندگی در دنیای فیزیکی، باید حجم قابل‌توجهی از انسان‌ها و رویدادها را هم بیهوده و بی‌نتیجه در ذهن خود نگه داریم و با خود جابه‌جا کنیم.

 

حرف درباره‌ی دیتاکس دیجیتال و به‌طور خاص دیتاکس شبکه های اجتماعی (Social Media Detox) کم نیست و هر یک از ما تجربه‌هایی در این زمینه داریم.

اهمیت این موضوع هم برای همه‌ی ما کمابیش مشخص است. به همین علت هم طی چند سال اخیر،‌ دیجیتال دیتاکس به بخش ثابت برنامه‌های آموزش افزایش بهره‌وری و مدیریت زمان تبدیل شده است.

اما احساس کردیم می‌توان به بهانه‌ی کتاب دیجیتال دیتاکس (نوشته‌ی دیمون زاهاریادس) کمی بیشتر در این زمینه به صحبت و گفتگو نشست.

کتاب دیجیتال دیتاکس

دیمون زاهاریادس (Damon Zahariades) بلاگری است که درباره‌ی بهره‌وری و مدیریت زمان می‌نویسد.

او همان جنس مطالب را نیز در کتاب‌های مختلف خود از جمله کتاب Digital Detox – مطرح کرده است (البته کتاب‌هایش از وبلاگش بسیار موفق‌تر بوده‌اند).

پیشنهاد ما این است که از کتاب زاهاریادس، محتوایی بسیار دقیق و علمی با ارجاعات فراوان انتظار نداشته باشید و او را بیشتر شبیه مارک منسن (نویسنده‌ی کتاب هنر ظریف بی خیالی) در نظر بگیرید: متنی ظریف، جذاب، مفید، اما با روایتی شخصی (و البته تکرار مکرر حرف‌ها و نکته‌ها.

اما توجه او به جنبه‌های مختلف اعتیاد به شبکه های اجتماعی و ابزارهای ارتباط آنلاین، باعث شده که هم‌چنان کتابش خواندنی و ارزشمند باشد:

  • اعتیاد به تکنولوژی یعنی چه؟
  • نشانه های اعتیاد به تکنولوژی
  • اثرات جانبی [مضرِ] اعتیاد به تکنولوژی
  • چه عواملی ما را بیشتر در معرض اعتیاد به تکنولوژی قرار می‌دهند؟
  • دیجیتال دیتاکس چیست؟
  • در دوران دیجیتال دیتاکس باید منتظر چه دردسرهایی باشید؟
  • برنامه ریزی برای فاصله گرفتن از فضای دیجیتال
  • زندگی پس از ترک اعتیاد به فضای دیجیتال

در ادامه به شکل تیتروار برخی از نکات جالب و مفید مطرح شده در کتاب را با هم مرور می‌کنیم:

وجه شباهت همه‌ی اعتیادها

همه‌ی انواع اعتیاد، از اعتیاد به قمار و مواد مخدر گرفته تا اعتیاد به بازی‌های کامپیوتری و تکنولوژی، یک ساختار بنیادین مشابه دارند: مغز درگیر فعالیتی می‌شود که در آن، انتظار پاداش وجود دارد.

پاداشی که معتاد در این فعالیت کسب می‌کند، ممکن است به چشم خود او نیاید؛ اما مهم این است که مغز آن را به عنوان پاداش و تجربه‌ای مثبت درک می‌کند.

برخی از نشانه‌های اعتیاد به تکنولوژی

هر لحظه صدای نوتیفیکیشن گوشی‌تان را می‌شنوید، بی‌اراده به سمت آن کشیده می‌شوید.

اگر نوتیفیکیشن یا پیغامی روی گوشی بیاید و نتوانید همان موقع آن را چک کنید، مضطرب می‌شوید.

وقتی نمی‌توانید آنلاین شوید، علائم شبیه دوری از مواد مخدر را تجربه می‌کنید (مثلاً بی‌حوصلگی و تحریک‌پذیری بیشتر)

استفاده از ابزارهای مختلف تکنولوژی (از شبکه های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها تا ایمیل و یوتیوب) وقت‌ و انرژی‌تان را به شکلی می‌‌گیرد که از انجام تعهدات و برنامه‌هایتان بازمی‌مانید.

وقتی شبکه‌های اجتماعی را چک می‌کنید، تازه سرحال می‌شوید و لذت زندگی را حس می‌کنید.

موبایل تا تبلت خود را حتی در حمام هم همراه می‌برید.

از خواب‌تان می‌زنید که بتوانید زمان بیشتری آنلاین باشید.

دیگر در بسیاری از فعالیت‌هایی که قبلاً از آن‌ها لذت می‌بردید، شرکت نمی‌کنید.

مهارت‌های اجتماعی‌تان در حدی رو به ضعف رفته که هر شکلی از حضور در کنار دیگران برایتان قابل‌تحمل نیست.

چند‌ بار کوشیده‌اید استفاده از تکنولوژی را محدود کنید، اما تلاش‌هایتان با شکست روبرو شده است.

برخی از عوارض جانبی اعتیاد به تکنولوژی

نویسنده در این بخش از کتاب خود مانند سایر بخش‌ها به سراغ مطالعات و تحقیقات رسمی نرفته است. اما مواردی را انتخاب کرده که بسیاری از ما کمابیش تجربه کرده‌ایم و به اصطلاح، حس عمومی یا common sense بیشترِ آن‌ها را تأیید می‌کند:

 

  • کاهش قدرت تمرکز و توانایی مدیریت توجه
  • کاهش بهره‌وری
  • کم خوابی و کاهش کیفیت خواب
  • افزایش استرس
  • کاهش کیفیت زندگی اجتماعی و افزایش تنهایی و انزوا
  • درد کمر و گردن
  • افزایش وزن (به علت تحرک کمتر)
  • افسردگی
  • مشکلات بینایی (به خاطر استفاده‌ی زیاد از صفحه نمایش)
  • کاهش قدرت کنترل رفتارهای تکانشی
  • اهمال کاری مکرر و مزمن
  • افزایش تحریک‌پذیری
برنامه ریزی برای دیتاکس دیجیتال

از میان نکات متعدد و متنوعی که در این کتاب مطرح شده، شاید بتوان گفت یکی از مهم‌ترین و کاربردی‌ترین آن‌ها، تأکید بر اهمیت برنامه‌ریزی برای دیتاکس (planning for digital detox)  است.

نویسنده تأکید می‌کند که:

 اگر به صورت لحظه‌ای، شور وجود ما را در بر بگیرد و تصمیم بگیریم از فضای آنلاین و ابزارهای دیجیتال فاصله بگیریم، احتمالاً به سرعت وادار خواهیم شد تصمیم خود را بشکنیم و دوباره به سراغ این ابزارها برگردیم.

مهم است که ابتدا یک برنامه‌ی جامع برای دیتاکس تعریف کنیم و سپس اقدام‌های اجرایی را آغاز کنیم.

او توصیه می‌کند که از ابتدا، تصمیم نگیریم که برای مدت طولانی از ابزارهایمان فاصله بگیریم. بلکه هدفی کوچک‌تر و در دسترس‌تر را انتخاب کنیم (مثلاً به جای یک هفته چک نکردن اینستاگرام، با خود قرار بگذاریم که یک روز کامل آن را چک نکنیم.

اما در یک روز تعطیل در کنار خانواده، احتمال این‌که بتوانیم فاصله‌ی خود را از تکنولوژی حفظ کنیم، بیشتر است

کتاب خرده عادت ها (عادت های اتمی) | اثر جیمز کلییر

محتوای کتاب خرده عادت ها یا عادتهای اتمی (Atomic Habits) برای کسانی که کتاب اثر مرکب دارن هاردی یا کتاب قدرت عادت چارلز داهیگ را خوانده‌اند، آشنا خواهد بود.

جیمز کلییر (James Clear) در این کتاب می‌کوشد روش ایجاد و تقویت عادتهای مثبت و نیز تضعیف و کم‌رنگ کردن عادتهای منفی را به مخاطبان خود بیاموزد.

تجربه‌ی جیمز کلییر در زمینه‌ی مدیریت عادت‌ها و انضباط شخصی، چنان‌که خود در مقدمه‌ی کتاب اشاره کرده، به دورانی باز می‌گردد که بر اثر ضربه‌ی چوب بیس‌بال به سرش، آسیب جدی می‌بیند و چند سال طول می‌کشد تا با عادت دادن خودش به تمرین و تلاش و ورزش، دوباره به بدن سالم، وزن متعادل و ورزش بیس‌بال بازگردد.

علاقه‌ی او را به باشگاه و ورزش و کاهش وزن، می‌توانید در مثال‌های کتابش هم حس کنید. چون بارها در کتاب خود، برای مثال زدن از عادت، ابتدا به سراغ مثال‌های باشگاهی و مصرف کالری و رژیم غذایی می‌رود و سپس، مثال‌های دیگر را مطرح می‌کند.

یک وبلاگ نویس دیگر

جمله‌ی تأییدی روی کتاب عادتهای اتمی، از مارک منسن نویسنده‌ی کتاب هنر ظریف بی خیالی است. جالب این‌جاست که کلییر، یک شباهت مهم هم با مارک منسن دارد: او هم از وبلاگ نویسی شروع کرده و با زیاد شدن مخاطبان وبلاگش، توانسته قرارداد تألیف کتاب با انتشارات Random House را امضا کند.

به نظر می‌رسد کتاب‌های وبلاگ نویس‌ها، از دو نظر شبیه هم هستند: یکی لحن خودمانی آن‌ها که خواننده را جذب می‌کند و دیگری، تکرار مکرر نکات که باعث می‌شود منتقدان بلافاصله بگویند: «این کتاب‌ را می‌شد در حجم کمتری هم نوشت

انتقادی که در مورد کتاب خرده عادتها هم بارها گفته شده است.

حتی منتقدانی که کمی سخت‌گیرتر هستند می‌گویند: «این چند پست وبلاگی هنوز ارزش کتاب شدن نداشت». اما شاید بتوان گفت این حد از نقد سخت‌گیرانه برای کتابی که در آمازون بر اساس نظر بیش از ۱۲۰۰ نفر، امتیازی نزدیک به پنج دریافت کرده، کمی تند و تیز و غیرمنصفانه است.

 

پیام کتاب خرده عادتها چیست؟

جیمز کلییر، عادت را روال یا رفتاری تعریف می‌کند که «به طور منظم و در بسیاری موارد، خودکار انجام می‌شود

اصطلاح اتم هم که در عنوان کتاب برای توصیف عادت‌ها به کار رفته (عادتهای اتمی)  برای ما دو ویژگی را تداعی می‌کند: یکی خُرد و کوچک بودن و دیگری اثرگذاری بزرگ (شبیه atomic bomb).

پیام کتاب هم همین است که از عادتهای خرد و کوچک و تأثیر آن‌ها در زندگی غافل نشوید و برای تغییر عادتهای خود، هر چقدر هم که ساده و کوچک به‌نظر می‌رسند، وقت بگذارید.

او در این‌جا به سراغ مفهوم معروف دره‌ی ناامیدی می‌رود و توضیح می‌دهد که اگر تلاش‌ها و عادت‌های کوچک در کوتاه‌مدت تأثیری نشان نمی‌دهند، نباید ناامید بشویم:

 

اغلب انتظار داریم پیشرفت خطی باشد. حداقل امیدواریم به سرعت به دست بیاید.

در حقیقت، نتیجه‌ی تلاش‌های‌مان اغلب به تأخیر می‌افتد. ماه‌ها یا سال‌ها بعد می‌توانیم به ارزش واقعی تلاش‌های پیشین‌مان برسیم.

این مسئله به «دره‌ی ناامیدی» منجر می‌شود که مردم پس از ماه‌ها یا سال‌ها تلاش و بدون کسب نتیجه به آن دچار می‌شوند.

با این حال، این تلاش‌ها بی‌نتیجه نبوده است، بلکه تأثیر آن‌ همواره وجود دارد. فقط کمی طول می‌کشد تا ارزش حقیقی تلاش‌های انجام‌شده را درک کنیم.

حرفی که جیمز کلییر در این‌جا مطرح می‌کند، اشاره‌ای به این بحث معروف است کهانسان‌ها رفتارهای غیرخطی را به سادگی درک نمی‌کنند.

ما انتظار داریم نتایج تلاش‌هایمان از همان ابتدا به صورت خطی باشد و با هر گامی که برمی‌داریم، از نظر دستاورد هم یک پله به پیش برویم. در حالی که به گمان کلییر نتیجه‌بخشی عادت‌ها، غیرخطی است و در گام‌های اول، ممکن است تلاش‌ها آن‌چنان نتیجه‌ی مشهودی نداشته باشند. اما از جایی به بعد، اثرات آن‌ها را به شکلی سریع‌تر و ملموس‌تر خواهیم دید و تجربه خواهیم کرد.

مدل چهارمرحله‌ای پرورش عادت‌ها

مدلی که جیمز کلییر برای پرورش و تثبیت عادت‌ها مطرح می‌کند، به مدلی که داهیگ در کتاب قدرت عادت مطرح می‌کند شباهت دارد و Cue (نشانه‌‌های تحریک‌کننده) و Reward (پاداش) دو مورد المان‌های اصلی‌ این مدل هستند.

البته کلییر برای این‌که ظاهر صحبت‌هایش کمی با داهیگ فرق داشته باشد، الگوی سه مرحله‌ای را به چهار مرحله تبدیل کرده و اتفاقاً برای مرحله‌ای که اضافه کرده، از اصطلاح خود داهیگ استفاده کرده است (در کتاب قدرت عادت، فصلی هست به نام The Craving Brain و جیمز کلییر هم، بعد از Cue مرحله‌ی Craving را در نظر گرفته است.

به هر حال، خلاصه‌ی حرف کلییر این است که عادت‌ها در چند مرحله شکل می‌گیرند و تثبیت می‌شوند:

  • ابتدا ما نشانه‌هایی را در محیط می‌بینیم و به انجام یک رفتار ترغیب می‌شویم.
  • این نشانه‌ها در ذهن ما، خاطره‌ها یا تداعی‌هایی را فعال می‌کنند.
  • ما یک رفتار مشخص را انجام می‌دهیم
  • رضایت یا نارضایتی حاصل از رفتار را در ذهن خود ثبت می‌کنیم تا در آینده درباره‌ی تکرار رفتار تصمیم بگیریم.

همه‌ی توصیه‌های مطرح شده در کتاب هم به نوعی در راستای همین المان‌ها هستند. مثلاً:

  • اگر سیگار را از دم دست بردارید، یا کتاب را کنار دست‌تان بگذارید، مصرف سیگارتان کاهش و مطالعه‌ی کتاب‌تان افزایش پیدا می‌کند.
  • اگر میوه را به جای چیپس کنار دست‌تان بگذارید، ناخواسته به سمت رژیم سالم‌تر (میوه‌ی بیشتر و چیپس کمتر) سوق داده خواهید شد.
  • کارهای مثبت را در زمان و مکان مشخص انجام دهید تا نسبت به آن‌ زمان و مکان‌ها شرطی شوید و نقش نشانه را برای شما ایفا کنند.
  • اگر برگه‌ای را روی دیوار یا میز کارتان بچسبانید و پیشرفت‌تان را ثبت کنید، با دیدن آن بیشتر به تکرار یک رفتار (یا ترک یک عادت منفی) ترغیب می‌شوید.
  • نرمشی انجام بدهید که آن را دوست دارید و کتابی را بخوانید که برایتان جذاب است. با این کار، تداعی‌های بهتری در ذهن‌تان شکل می‌گیرد.
  • کارها را کوچک و ساده کنید. سعی کنید عادت‌های بزرگ را به اقدام‌های کوچک دو دقیقه‌ای تبدیل کنید.

 

قسمت‌هایی از کتاب خرده عادت ها
با یک مرتبه تخطی از برنامه‌‌تان، ناامید نشوید

هیچ‌وقت اولین اشتباه شما را نابود نمی‌کند.

مسئله‌ی نابودکننده، آن اشتباهات مکرری است که به دنبال آن می‌آیند.

یک بار از دست دادن، تصادف است؛ دفعه‌ی دوم، عادتی جدید است.

عضو چه گروه‌هایی هستید؟

یکی از موثرترین راه‌ها برای ایجاد عادت‌های بهتر این است که به گروهی بپیوندید که در آن، رفتار دلخواه و مطلوب شما رفتار عادی محسوب می‌شود.

عادت‌های جدید هنگامی دست‌یافتنی به نظر می‌رسند که ببینید دیگران هر روز آن رفتار را انجام می‌دهند.

فرهنگ شما انتظارات‌تان درباره‌ی «معمولی‌بودن» را مشخص می‌کند. پس با افرادی سر و کار داشته باشید که عادت‌هایی دارند که دوست دارید در خودتان داشته باشید.

کمیت، می‌تواند کیفیت را هم به همراه بیاورد

جری یولزمن، استاد دانشگاه نیویورک، در اولین روز کلاس، دانشجویان عکاسیِ فیلم را به دو گروه تقسیم کرد.

او توضیح داد که همه‌ی افراد سمت چپ کلاس، در گروه «کمیت» قرار خواهند گرفت. آن‌ها تنها بر اساس میزان کار تولید‌شده نمره کسب می‌کنند. در روز آخر کلاس، تعداد عکس‌های تحویل‌شده‌ی هر دانشجو را می شمرد. صد عکس با نمره‌ی الف برابر بود، نود عکس با نمره‌ی ب، هشتاد عکس با نمره‌ی ج و به همین ترتیب تا انتها.

مینیمالیسم دیجیتال | درباره اعتیاد به اینترنت و شبکه های اجتماعی

«بمبارانِ بی‌پایانِ اخبار و شایعات و عکس، از ما دیوانگانی معتاد به دریافتِ اطلاعات ساخته. این اتفاق، مرا نابود کرد و ممکن است با شما هم چنین کند

کال نیوپورت (Cal Newport) مقدمه‌ی کتاب مینیمالیسم دیجیتال (Digital Minimalism) را با این نقل قول آغاز می‌کند و در ادامه، از دردسرهای زندگی با ابزارهای نوین ارتباطی سخن می‌گوید:

«آدم‌ها به فیس‌بوک ملحق شدند تا با دوست‌هاشان در سراسر جهان در ارتباط باشند، اما نتیجه این شد که دیگر نمی‌توانستند بدون چشم‌برداشتن از صفحه‌ی گوشی‌شان، با دوستی که آن طرف میز درست روبه‌رو‌شان نشسته بود، مکالمه‌ای چنددقیقه‌ای برقرار کنند

نیوپورت، در کتاب خود، با کسانی که به زعم او، راهکارهای پیش‌پا‌افتاده‌ای را برای رهایی از اعتیاد به تکنولوژی پیشنهاد می‌کنند، با نیش و کنایه، برخورد می‌کند.

او توضیح می‌دهد که مسئله را نمی‌توان با کمی دورتر گذاشتن موبایل، غیرفعال کردن نوتیفیکیشن و یا تخصیصِ یک روز در هفته به جدایی از تکنولوژی حل کرد:

[من] با تمرکز روی این موضوع به نتیجه رسیده‌ام که به جای این‌ها به یک جور «فلسفه‌ی استفاده از فناوری» تمام‌و‌کمال نیاز دارید که در ارزش‌های شما ریشه دارد و به سوالات شما درباره‌ی هر کدام از این ابزارها و چگونگیِ استفاده از آن‌ها به شکل مفصلی جواب می‌دهد و همین‌طور، کاری می‌کند که قابلیتِ بی‌تفاوت‌شدن نسبت به مسائل را به دست بیاورید.

من اسم آن را «مینیمالیسم دیجیتال» می‌گذارم؛ فلسفه‌ای که معتقد است هر چه کم‌تر از فضای مجازی استفاده کنید، موفقیت، بهره و لذت‌تان از زندگی بیشتر خواهد شد.

کلید پیشرفت در دنیای فوقِ مدرنِ ما، صرف زمان کم‌تر برای استفاده از فناوری‌ست.

سخت است که حرف‌های نیوپورت را «یک فلسفه‌ی جدید» بدانیم. تکرار برخی نکات ساده درباره‌ی شرطی شدن و نقل پاره‌ای مطالعات از روانشناسی اجتماعی، در کنار نقل مطالبی که پیش از این در کتاب‌های کسانی مانند نیر ایال (کتاب قلاب) و آدام آلتر (کتاب مقاومت‌ناپذیر) آمده، آن‌قدر نیست که بتوان آن را یک فلسفه‌ی تازه دانست.

خصوصاً این‌که کتاب در بخش پایانی خود،‌ به همان توصیه‌هایی می‌رسد که در ابتدا آن‌ها را مسخره کرده بود: پیاده روی کنید؛ گوشی موبایل را در داشبورد ماشین خود بگذارید؛ خودتان را با ساختن چیزی یا تعمیر چیزی دیگر سرگرم کنید.

اما با این حال، کتاب مینیمالیسم دیجیتال، برای کسانی که حس می‌کنند بیش از حد به تکنولوژی معتاد شده‌اند و دائماً در اینستاگرام و واتس‌آپ و تلگرام و سایر ابزارهای ارتباطی فرو رفته‌اند، مفید است.

نیوپورت کتاب را به دو بخش تقسیم می‌کند: در بخش اول می‌کوشد خواننده را متقاعد کند که هیچ‌چیز جایگزین زندگی واقعی در دنیای واقعی و تعامل رو در رو با انسان‌ها نمی‌شود. در بخش دوم هم به تکنیک‌هایی برای کاهش اعتیاد به موبایل، اینترنت و شبکه های اجتماعی می‌پردازد.

دیجیتال دیتاکس مفهوم کلیدی مورد توجه اوست:

روند پاکسازی به این صورت است که باید به مدت سی روز از تمامیِ فعالیت‌های اختیاریِ آنلاین اجتناب کنید.

در طول این مدت، همه‌ی چرخه‌های اعتیادی را که ابزارهای دیجیتال می‌توانند ایجاد کنند ترک می‌کنید و شروع می‌کنید به کشف دوباره‌ی فعالیت‌های غیردیجیتالی‌ای که در شما حس رضایت‌مندیِ عمیقی ایجاد می‌کنند.

مثلاً می‌توانید پیاده‌روی کنید، حضوری با دوستان‌تان صحبت کنید، به انجمن‌ها بپیوندید، کتاب بخوانید یا حتا به ابرها خیره شوید.

از همه مهم‌تر، این پاک‌سازی به شما فضا می‌دهد تا بتوانید چیزهایی را که در زندگی بیش از هر چیزی برایتان ارزش دارد از نو کشف کنید.

در پایان این سی روز، تعداد کمی از فعالیت‌های آنلاینی را که به دقت انتخاب شده‌اند و معتقدید منفعتِ زیادی برای چیزهای ارزشمند در زندگی شما به همراه دارند، به برنامه‌تان برمی‌گردانید.

با هم چند بخش دیگر از کتاب را هم می‌خوانیم:

برای خیلی‌ها، اعتیاد واژه‌ی ترسناکی‌ست. در فرهنگ عامه، تصویر یک معتاد مشابه کسی‌ست که جواهرات مادرش را می‌دزدد! اما از دیدگاه روانشناسان، اعتیاد تعریف دقیقی دارد که فاقد این تصویر‌سازی است:

برای مثال: «اعتیاد شرایطی است که در آن، فرد به استفاده‌ی مکرر از یک ماده اقدام می‌کند، یا رفتاری را تکرار می‌کند و پاداشی که از آن می‌گیرد، انگیزه‌ای قوی برای تکرار مداوم آن رفتاربدون توجه به عواقب مضرش ایجاد خواهد کرد

تا همین اواخر، تصور می‌شد که اعتیاد فقط شامل الکل و مواد مخدر است.

وقتی انجمن روانپزشکی آمریکا نسخه‌ی پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) را در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد، برای اولین بار از اعتیاد رفتاری به عنوان یک مشکل قابل‌تشخیص نام برده شد.

آلتر توضیح می‌دهد هر بار که شخصی مطلبی را در یکی از صفحات [شبکه های اجتماعی] منتشر می‌کند، در واقع مشغول قمار کردن است. آیا لایک (یا بازتوییت) خواهد گرفت یا بدون بازخورد رها خواهد شد؟

در حالت اول چنان‌چه یکی از مهندسان فیسبوک از آن تعبیر می‌کند شخص دچار حس شادی و سرخوشی کاذب می‌شود و در حالت دوم، احساس ناخوشایندی به او دست می‌دهد.

در هر دو حالت [درست مانند قمار کردن] به سختی می‌توان نتیجه را پیش‌بینی کرد.

این تأثیر بر اساس اصول روانشناسیِ اعتیاد، کلِ عملِ پست‌گذاشتن و چک کردنِ گوشی را به فعالیتی به‌شدت خوشایند تبدیل می‌کند.

همان‌طور که گفته شد، ناراحتیِ ما در رابطه با فناوری‌های جدید، اصلاً به مفید یا غیرمفید بودن آن‌ها ربطی ندارد.

مشکلِ ما از دست دادنِ حسِ استقلال در زندگی روزمره‌مان است.

ما ابتدا به دلایل بسیار کم‌اهمیت وارد این فضاها شدیم. این ابزارها را خریداری کردیم تا به وضعیت رابطه‌ی عاطفیِ دوستان‌مان در فیس‌بوک سرک بکشیم؛ یا برای این‌که نیاز نداشته باشیم دو دستگاه آی‌پاد و موبایل را جداگانه با خودمان حمل کنیم [به سراغ گوشی‌های کاملاً هوشمند رفتیم].

اما سال‌ها بعد متوجه شدیم که این ابزارها آن‌چنان بر ما مسلط شده‌اند که چگونگی گذراندن اوقات فراغت، این که چه حسی باید داشته باشیم، و حتا رفتارهامان را هم تعیین می‌کنند.

اصول مینیمالیسم دیجیتال

نیوپورت سه اصل کلی برای مینمالیسم دیجیتالی تعریف می‌کند.

اصل اول | در‌هم‌ریختگی هزینه دارد

مینیمالیست‌های دیجیتال به درستی تشخیص داده‌اند که به‌هم‌ریختنِ توجه و زمان‌شان با تعداد زیادی ابزار، برنامه و خدمات فضای مجازی، باعث ایجاد هزینه‌های اضافی‌ای می‌شود که ضرر آن‌ها روی‌هم‌رفته از فایده‌ای که هر کدام‌شان دارد خیلی بیشتر است.

اصل دوم | بهینه‌سازی بسیار مهم است

مینیمالیست‌های دیجیتال می‌دانند تشخیص این‌که یک فناوری خاص به آن‌ها در جهت رسیدن به اهداف و ارزش‌هاشان کمک می‌کند یا نه، گام اول است. و این که برای استخراج تمامیِ فواید نهفته در یک ابزار، اول باید با دقت روش استفاده از آن را بررسی کرد.

اصل سوم | استفاده‌ی درست و آگاهانه از فناوری رضایت‌بخش است

مینیمالیست‌های دیجیتال از پایبندی‌شان به استفاده‌ی آگاهانه و ارادی از امکانات و فناوری‌های فضای مجازی احساس رضایت می‌کنند. منشاء این احساس رضایت تصمیم‌های دقیقی است که به زندگی آن‌ها معنای بسیار می‌بخشد.

کتاب مینیمالیسم دیجیتال برای خواننده‌ی ایرانی

مینیمالیسم دیجیتال از دو جنبه ممکن است خواننده‌ی ایرانی را آزار دهد و از یک جنبه هم، ناقص به نظر برسد.

یکی این‌که بخش‌های بسیاری از آن، شما را به یاد صدا و سیمای خودمان می‌اندازد: نیوپورت بارها توضیح می‌دهد که مردم از این‌که موبایل را کنار گذاشته‌اند و از شبکه‌های اجتماعی بیرون آمده‌اند، ابراز خوشحالی می‌کنند و می‌گویند بیشتر وقت کرده‌اند به خانواده‌ و دوستان‌شان سر بزنند.

دیگر این‌که، مثال‌های متعددی از شخصیت‌های آمریکایی و برنامه‌های تلویزیونی آمریکایی در کتاب وجود دارد که ممکن است برای خواننده‌ی ایرانی جذاب نباشد.

جنبه‌ی نقص‌آمیز آن هم این است که برای ما ایرانیان، شبکه‌های اجتماعی، جایگزین منابع رسمی خبری هستند. بنابراین بخشی از اعصاب‌خُردی‌ها و حرص‌خوردن‌هایمان، به خاطر پیگیری اخبار در شبکه‌های اجتماعی است و نه فقط تشنه بودن برای لایک و دیده‌شدن و دیدن دیگران. این بخشی است که کمتر مورد توجه نیوپورت قرار داشته است.

اما با همه‌‌ی این‌ها، اگر می‌خواهید به سراغ دیجیتال دیتاکس بروید و مدتی از شبکه های اجتماعی دور باشید، کتاب مینیمالیسم دیجیتال یک گزینه‌ی خوب است.

این کتاب توسط سمانه پرهیزکاری به فارسی ترجمه شده و انتشارات میلکان آن را به بازار عرضه کرده است.

توصیه امیر آرمانی

در نهایت باید مهارت های  های مدیریت زمان در زندگی را آموخت که شامل 1- زمان لازم برای انجام کارها را تخمین بزنید: سعی کنید دقیقاً تخمین بزنید که انجام هر کار چه مدت طول می کشد. این کار را برای هر پروژه ، درخواست یا وقفه ای که پیش می آید انجام دهید. از این اطلاعات استفاده کنید و تصمیم بگیرید در این مدت زمان چه کارهایی قابل انجام هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *